سعید ساویز در یادداشتی نوشته است: نفت دو دسته محصولات کلی دارد؛ دسته اول محصولات حاصل از فرآیندهای بالادستی که کسب درآمد از فروش آن همان خامفروشی است و با توجه به هزینههای اندک استخراج نفت و گاز در خاورمیانه، همواره معاملهای پرسود برای کشورهای تولیدکننده منطقه است و دسته دوم، محصولات حاصل از فراورش همین مواد خام در پالایشگاهها و پتروشیمیها که اصطلاحاً به آن محصولات پاییندستی میگویند. محصولات پاییندستی برعکس نفت و گاز خام، قابلیت فروش به صورت خردهفروشی و صادرات چمدانی را دارند و در زمینههای وسیعی مورد استفاده قرار میگیرند. اما نکته آنجاست که اگر قیمت فروش این محصولات پایین باشد یا به عبارت دیگر قیمت نفت خام از حد مشخصی پایینتر بیاید، سرمایهگذاری در صنایع پاییندستی اقتصادی نخواهد بود.
اقتصاد نفتی ایران از دیر باز، اقتصاد متکی به خامفروشی بوده است اما این روزها آسمان آبی صنعت نفت ایران با ابرهای تیره تحریم تاریک شده است و با توجه به بالا بودن قیمت محصولات پالایشی و پتروشیمی و قابلیت صادرات چمدانی آن این گمانهزنیها مطرح میشود که اگر تلاش بیشتری برای پالایشگاه و پتروپالایشگاهسازی در ایران شده بود، امروز میتوانست راهگشای دور زدن تحریمها باشد؛ حتی این گزاره نیز مطرح میشود که چرا ما نباید از خامفروشی دست شسته و با تغییر استراتژی تمام نفت تولیدی خود را در داخل به فرآورده تبدیل و سپس نسبت به صادرات آن اقدام کنیم.
وزارت نفت در این روزها علاوه بر مشکلات اساسی که بر اثر کاهش سرمایهگذاری خارجی و کاهش فروش نفت در سطح بینالملل دارد با حملات حساب شده و متوالی مخالفان خود در مجلس و همچنین دولت سابق مواجه شده است؛ بهطوریکه هر چند روز یک هجمه بزرگ علیه زنگنه در رسانهها به پا میشود.
یکی از محورهای اصلی انتقاد از وزیر نفت در واقع به ایده طرفداران تئوری دور زدن تحریم با استفاده از فروش محصولات پاییندستی بازمیگردد.
علیرضا زاکانی نماینده سابق مجلس و سعید جلیلی یکی از اعضای تشخیص مصلحت نظام و همچنین دبیر شورای عالی امنیت ملی در سالهای ۸۶ تا ۹۲ را میتوان شاخصترین منتقدان زنگنه در این حوزه دانست که اخیراً انتقاد خود را علیه سیاستهای زنگنه رسانهای کردهاند.
در راستای این فضای رسانهای روزنامه جوان چنین مینویسد: اگر در صدارت ۱۴ ساله وزیر نفت، پنج پتروپالایشگاه، به ظرفیت پالایشگاه ستاره خلیج فارس ساخته شده بود، الان اصلاً امریکا قابلیت تحریم نفتی ایران را نداشت؛ چه کسی از ۲۰ سال پیش تاکنون با پالایشگاهسازی مخالفت کرده است.
این در حالی است که یک سال پیش زنگنه در مصاحبهای اعلام کرده بود من دشمن پالایشگاهسازی نیستم، قانون ما را از پالایشگاهسازی منع کرده و واگذاری پالایشگاهها نیز به همین دلیل انجام شد. زنگنه در همان گفتوگو و در پاسخ به این سوال که چرا طی سالهای ۷۶ تا ۸۴ که وزیر نفت بوده و هنوز سیاستهای کلی اصل ۴۴ در مورد خصوصیسازی تصویب نشده بود، پالایشگاهی نساخته؟ پاسخ خود را به اظهارنظر خود در مرداد سال ۱۳۸۴ مستند میکند. زنگنه در آن اظهارنظر میگوید: «خیلیها امروز بحث میکنند که چرا پالایشگاه نساختید ولی نمیدانند که پالایشگاهسازی تا یک سال و نیم پیش اصلاً اقتصادی نبود. نهتنها ما نساختیم که در کل دنیا هم پالایشگاهی ساخته نشد.» اکنون نیز که مجلس اجازه ساخت و توسعه پالایشگاهها را داده آن را منوط به اقتصادی بودن کرده است و سرمایهگذاری باید از محل خود طرح بازپرداخت شود. آن وقت وزیر را گیر میآورند که چرا پالایشگاه نساختید؟ پاسخ روشن است! اقتصادی نبوده!
همچنین گزارشی از شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی در سال ۸۴ موجود است که نشان میدهد ساخت پالایشگاه تا اواسط ۸۳ با توجه به قیمت پایین نفت خام و فرآورده، توجیه اقتصادی نداشته و برای تولید ۱۰ میلیون لیتر بنزین وارداتی به فرض پالایشگاهسازی ناگزیر به کاهش صادرات یک میلیون بشکهای نفت خام و کاهش ۲۰ میلیارد دلاری از درآمد کشور بودهایم.
در عین حال ساخت پالایشگاههای سنگین و پالایشگاههایی نظیر ستاره خلیجفارس نشان داده زنگنه مانع توسعه پالایشگاهها نبوده است. اما برای درک بهتر باید موضوع را فراتر دید. برای روشنگری باید دید در سطح کلان از سوی مجالس و دولتها چه وظایفی به وزارت نفت تکلیف میشود و بیراه نیست اگر بگوییم که تقصیر عدم توسعه کشور در صنایع پاییندست نه متوجه زنگنه بلکه متوجه مجموعه دستگاههای دولتی است؛ مشکل آنجا به وجود میآید که از دولت و مجموعههای دولتی انتظار پالایشگاهسازی داریم و این مخالف شعارها در فرآیند خصوصیسازی است، فراموش نکنیم که زنگنه کارنامه ناموفقی در اوپک ندارد و این درست همان چیزی بود که در دوران خوشی مجالس از وزارت نفت انتظار داشتند. در واقع محیطی اقتصادی برای سرمایهگذاری بخش خصوصی و بخشهای بینالمللی در صنایع پاییندستی هرگز به وجود نیامد و تاکنون تمایل دولتها بیشتر به فروش نفت و هزینهکرد درآمد آن در بخشهای از پیش مشخص شده بوده است، همچنین همواره اهتمام کمتری به عرضه مشخص و مداوم نفت خصوصاً با سازوکارهایی مانند بورس در کشور صورت گرفت؛ راهکاری که زمان اجرایی کردنش نه روزهای سیاه تحریم و از سر ناچاری بلکه در دوران خوشی و حضور بینالمللیها در اقتصاد کشور بود.
در پایان باید به این نکته نیز اشاره شود که اگر پالایشگاهسازی پیشتر در کشور به انجام رسیده بود، امروز شرایط کمی آسانتر میشد اما اینکه بگوییم با فروش محصولات پاییندستی تحریمها را دور میزنیم و شرایط اداره اقتصاد عادی میشود، خلافگویی است زیرا تحریمها انتقال پول و هرگونه تراکنش مالی را هدف گرفته است و یک مملکت را نمیتوان با انتقال پول با چمدان اداره کرد.